معمار بزرگ (2)
معمار کویر
معماری گمشده این عصر است ...دریابش...

خب،  ماجرا از این قراره که که یکی از مخلوقاتِ معمار بزرگ ، قراره واسه خودش یه الونک بسازه و ما هم قراره بیایم اونو نگاه کنیم و ازش الهام بگیریم جالبه بدونید که طرح هایی که از طبیعت الهام گرفته شدن بیشتر به مرحله اجرا در اومدن.

خب بریم سراغ مطلب  اصلیمون و ببینیم این مخلوقه چه میکنه؟ (سوسکه چیه؟!)


1-برش در امتداد خط مستقیم



2-قسمت آخر برای تعلیق خانه بُرش نمی خورد





اندازه گیری فاصله ها (یاد کلاس استاد مهوش و رسم پلان کلاسمون بخیر)

همین موجود کوچیکم نگاه کنی یه خودی خودش قشنگه



تا کردن برگ - هنر واقعی



و نیز از قسمت زیر



دو قسمت را همزمان کنار هم نگهداشتن



قسمت راست را نگهداشتن تا قسمت چپ تا بخورد...!





یه جورایی یاد اوریگامی افتادم!
مهندسی طبیعی...




خانه اکنون معلق است تا دست دشمنان به آن نرسد



بستن انتهای آلونکش




کنترل تکیه گاه و محکم نمودن آن با چسب

با این کار سقف الونکش هم میگذاره تا از باد و بارون هم حفظ شه

اینم از ورودی که پهلوی خونست



آیا این مهندسی نیست؟





 

خسته نباشید مهندس  (! )

---------------------

امیدوارم لذت برده باشید


نظرات شما عزیزان:

سما=سمانه
ساعت10:32---4 اسفند 1390
همه به این اسم صدام میکننداز بچه های اقتصادم

mandani
ساعت9:40---1 اسفند 1390
سلام ب روی ماه همتوووون



جمشید
ساعت9:37---1 اسفند 1390
سلام خانم سما لطفا با این اسم مستعار ظاهر نشو

دوستم دوس نداره
با یه اسم دیگه ظاهر شو


sama
ساعت23:56---29 بهمن 1390
جان بمیرم سوسک خوشکله.آفرین به توخیلی قشنگ بود قشنگ می تونی قدرت خدا رو توش ببینی و یاد بگیری چرا که: راه رفتن را از یک سنگ آموختم

دویدن را از یک کرم خاکی

و پرواز را از یک درخت..

بادها از رفتن به من چیزی نگفتند

زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند..

پلنگان

دویدن را یادم ندادند

زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند..

پرندگان پرواز را به من نیاموختند

زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند..

اما ...

سنگی که درد سکون را کشیده بود رفتن را می شناخت

و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید .

و .... درختی که پاهایش در گل بود از پرواز بسیار می دانست!!

آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق ، به معرفت !!!

راه رفتن بیاموز : زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری ...

دویدن بیاموز : زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی ...

پرواز را یاد بگیر : زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی...

پاسخ:ممنون خیلی قشنگ بود.و همچنین ممنون از حضورتون


sama
ساعت23:39---29 بهمن 1390
جان بمیرم واقعا آدم به قدرت خدا پی میبره خیلی قشنگ بود خییییییییلیییییی

به این میگن معماراااااا اگه موجود به این کوچیکی فکرش انقد بازه پس آدما چیند؟؟؟؟؟؟؟؟؟پروفوسور دودو!!!!!!!!!!!!


پاسخ:بله غریزست دیگه و ممنون از حضورتون


همدم
ساعت20:55---26 بهمن 1390
وای اااااااااااااااااااااااااا!!!!
من هنو تو کفم!
این فوق العاده ست
دمش گرم....
باحال بود.....................


ترمه
ساعت12:53---26 بهمن 1390
خیلی خارق العاده است!
خوشبحالش چه زود خونه دار شد!


hamidreza
ساعت0:30---26 بهمن 1390
ایول گمونم مشهدیه ....

کارش درسته..


پاسخ:هااااااااااا از تبار خودمانه!


علیرضا
ساعت0:23---26 بهمن 1390
دانشگاهی؟؟؟!!!

آتنا
ساعت0:15---26 بهمن 1390
رفیقای خودمن.خیییییییییییییییییییلییی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : چهار شنبه 25 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط علیرضا افخمی